سید مرتضی حسینی/
زمستان سال ۱۳۵۷ و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، اختلافنظر میان سفارت آمریکا در تهران و مقامات کاخ سفید به اوج رسیده بود. این منازعه بین کاخ سفید (در قالب شورای امنیت ملی) و وزارت امور خارجه آمریکا نیز جریان داشت.
در آن روزهای پرالتهاب، گزارشهای «ویلیام سولیوان» سفیر آمریکا در ایران به واشنگتن، در کنار گزارشهای سازمان سیا و وزارت دفاع آمریکا، سیاست این کشور را نسبت به وقایع ایران شکل میداد. او یک سال پیشازاین و پس از قیام مردم قم در نوزدهم دیماه ۱۳۵۶، در گزارش خود به واشنگتن نوشت: گرچه روحانیون دارای شبکه سازمان قدرتمندی هستند، اما احتمالاً در مسیر راهاندازی تظاهرات بیشتر با مشکل مواجه میشوند. وی همچنین از تسلط شاه بر اوضاع نوشت. درحالیکه در بهار ۱۳۵۷ عنوان کرد شاه کنترل خود بر اوضاع را ازدستداده است.
پس از دو واقعه ۱۷ شهریور و ۱۳ آبان ۱۳۵۷ دولتمردان آمریکایی با مشاهده سردرگمی محمدرضا پهلوی به دنبال کمک به او برای مدیریت شرایط بحرانی بودند. شاه در فکر روی کار آوردن دولت نظامی و یا کنارهگیری بود، اما جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا او را به مقاومت تشویق کرد و گفت روی پشتیبانی او حساب کند. هنگامیکه شاه برای بررسی اوضاع با سفرای آمریکا و انگلیس گفتوگو کرد، سولیوان به شاه امید میدهد و میگوید باوجود ناآرامی و آشوب، اوضاع آنگونه که شاه گمان میکند وخیم نیست و در بیشتر شهرهای کشور کمابیش آرامش وجود دارد.
ریشه تحلیل نادرست سفارت آمریکا در ایران
عملکرد سفارت آمریکا در ایران برای حفظ رژیم بر مبنای تحلیل نادرست از اوضاع ایران پیش میرفت. در دستورعمل صادرشده از واشنگتن سیاست ایالاتمتحده مبتنی بر سه اصل بود؛ نخست پشتیبانی بیقیدوشرط دولت آمریکا از شاه، دوم؛ ضرورت اقدامات قاطع برای بازگشت نظم و امنیت، حفظ قدرت شاه و حمایت از تصمیم او برای تشکیل دولت نظامی و سوم؛ پس از تأمین امنیت و اعاده قدرت، اقدام شاه برای آزادی سیاسی و مبارزه با فساد.
سولیوان در پنجم آبان سال ۵۷ در پیامی به واشنگتن پیشنهاد «چارلز دونکن» معاون وزیر دفاع را در زمینه آموزش نظامیان ایرانی بهمنظور کنترل ناآرامیها رد کرده و گفته بود مایل نیست این فکر در میان نظامیان ایران پیدا شود که درصدد کمک به آنها از طریق خونریزی است.
او خواستار پشتیبانی آمریکا از گزینه ماندن شاه در ایران بود. هر چه اوضاع بحرانیتر میشد، اختلاف میان شورای امنیت ملی و وزارت امور خارجه آمریکا درباره چگونگی مواجهه با انقلاب ایران افزایش مییافت.
پس از راهپیمایی عظیم تاسوعا و عاشورا در آذرسال ۵۷، چالش «ایران بدون شاه» در میان تحلیلگران آمریکایی مطرح شد که این خود به اختلافات دولتمردان آمریکایی افزود. کارتر حمایت بیقیدوشرط خود از شاه را رو به پایان دانست. امّا سولیوان با سخنان کارتر مخالف بود و آشکارا نظرات او و زبیگنیو برژینسکی (مشاور امنیت ملی کارتر) را رد میکرد.
وقایع بعدی نشان داد پیشبینیهای سولیوان درست نبود. خروج شاه و پسازآن پیروزی انقلاب اسلامی پایانی بر رابطه رژیم پهلوی و ایالاتمتحده آمریکا شد. تلاشهای سفیر آمریکا برای حفظ رژیم به خاطر نادیده گرفتن سیل خروشان اعتراضات مردمی به رهبری امام خمینی(ره) ناکام ماند. سفارت آمریکا و بهتبع آن دولت این کشور از آموزههای مذهبی بهعنوان هسته اصلی انقلاب درک درستی نداشتند.
این درک غلط در کنار اختلافنظر میان سفارت و وزارت امور خارجه از یکسو و مقامات امنیتی دولت کارتر که نماد آن برژینسکی بود سبب شد تا اقدامات ضدانقلابی سفارت آمریکا بیاثر شود. درحالیکه کارتر از اواخر پاییز ۵۷ از تسلط شاه بر اوضاع ناامید شده بود، سفیر آمریکا در ایران تا آخرین روزهای حضور شاه در ایران برای حفظ پایههای لرزان حکومت او تلاش میکرد.
در این میان خصلت مردمی انقلاب اسلامی و رهبری مدبّرانه و قاطعانه امام خمینی(ره) که هرگونه سازش با رژیم و حامیان آن را رد میکرد، مانع از دخالت و دسیسهچینی دوباره یک سفارت خارجی در ایران شد. وضعیتی که پیش از آن بارها در تاریخ معاصر ایران رخ داده بود؛ شاید تلخترین نمونه آن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با نقشآفرینی مستقیم سازمان سیا و سفارت انگلستان در ایران بود.
نظر شما